کجایی بانو؟
دو کلمه نیست...
گاهی معنی دارد...
کجایی یعنی چرا سراغم نمیگیری؟
چیکار میکنی؟
چرا نیستی؟
دلم تنگ شده لامصب!

دو کلمه نیست...
گاهی معنی دارد...
کجایی یعنی چرا سراغم نمیگیری؟
چیکار میکنی؟
چرا نیستی؟
دلم تنگ شده لامصب!

زنانه مو بافته و بشکن زده ام ...
زنانه تجاوز شده و شكم آورده ام ...
عطر من شیشه خالی باروت است و ...
پریود دردهایم نامرتب تر از آنی است
که به دام انضباط مشت و لگد گارد بیافتد ..
اشتباه نمی کنم این از اثرات انقلاب است ..
من همین زمین بایرم که
ت...خم هرزگی بر آن چون آفتی زیبا به آراستن مشغول است ...
من نم این رطوبت زنانه ام و از همین می ترسم...
تقدیم به بانوان هم وطنم ...

می خواهم مهندس شوم
دکتر جراح قلب خلبان پلیس معلم کمک معلم بقال دست فروش
اصلا رفتگر
من هم زن می خواهم
از آن خوشگل هایش-مثل هاجر
ماشین که نه اما یک دوچرخه بد نیست
از اینها که با کارت ملی می دهند
خدایا
می گویند من از لای انگشتانت چکیده ام
و تو هرگز خم نشده ای تا مرا از زمین زیر پایت برداری
خدایا
می خواهم خوشبخت شوم
ولی چرا نمی توانم...

سرت را بالا بیاور مـــــــــرد ،
خجالت باید آن کسی بکشد که بر عقب ماشین سوار است
و در جواب نامه های مردم ، در پاکت آن ها ،
تراول پنجاه هزار تومانی می گذارد..
خجالت باید آن مسئولی بکشد که این تصویر را می بیند
و می گوید ما در این مملکت فقیر نداریم...
خجالت باید آن بچه پولداری بکشد که هنوز پشت لبش
درست سبز نشده اما ماشین پانصد میلیونی سوار می شود
و تو را با پوزخند مسخره می کند..
خجالت باید آن کسی بکشد که از کنار تو بی تفاوت رد می شود
و می گوید حتما حقش بوده و عرضه زندگی نداشته...


که می توانستم چرخ و فلک دنیا را به کام تو بچرخانم...

قصابهای شهر من بس با ایمانند
گوسفندان را با اعتقاد و ذکر بسم الله الرحمن الرحیم سر می برند
گوسفندان نسل اندر نسل قرنهاست
تیزی ایمان آنها را بر گلوی خود احساس کرده اند
قصابهای شهر من به گوسفندان..
گوسفندان ایستاده در مسلخ ، آب می دهند
مبادا تشنگی آنها را از تاب و توان بیاندازد
قصابهای شهر من گرگهایی با ایمانند ...

پرنده جوجه دارد پرنده جفت دارد پرنده هم قلبی تپنده دارد .........
پس هیچ پرنده ای را برای سرگرمی یا خوراک خود شکار نکنیم ♥

یکی دور می زند
…اما ….
دیگری جریمه میشود و تاوان می پردازد ...

هر کدومشون، هر چــــــقدر شیک باشند، هـــــــر چقدر نو باشند،
تا هـــــــــمیشه لنگه به لنگه اند... کاش،
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید،
جفت هر کس رو باهاش می آفرید، تا این همه آدمای لنگه به لنگه،
زیر این سقف ها، به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند!!!


که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد.
نه شعور لازم برای خاموش ماندن.


دو دقیقه بدون هـــــــــــــــوا ...
دو هفته بدون نوشیدن آبــــــــــــــــ ...
سه هفته بدون غــــــــــــذا ...
و یک عـــــــــمر .... بدون پـــــــــــول زندگی کند...
ولی نمیتواند یک لحظه ...
بدون اندیشـــــــــــه ... زندگی کند ...

شما درخت نیستید !!

بی جواب نیست ....
اما ....
گاهی سکــــــــــــوت ....
گاهی نگــــــــاهی عاقل اندر سفـــــــیه ....
و گاهی هیــــــــچ ......
جواب یاوه گویی های تمام ابلهان ِمتوهم...
و حسودان عالم است ...

آن چیزی است که سعی می شود پنهان بماند !
آلبرت اینشتین

اما نه وقتی كه در كنارشان هستی،نه...
انجا كه درمیان خاك خوابیدی،"سنگ تمام"را میگذارند و میروند ...

که تنها خریدار نگاهت, سایه ات باشد
و آن هم از خودت فرار كند ...
ولی از زبانش هرگز نشنیدیم .

ﺩﺭ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﻮﺩ ...
ﻛﻪ ﺍﻳﻨﻬﻤﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ
ﺩﺭﺩ ﻣﻴﻜﺸﻢ ...
چون در بزرگسالی به جای یک موجود "عاشق" یک انسان
" ترسو" را تحویل اجتماع می دهید !
اگر جامعه ای شكست اخلاقی بخورد
با هیچ نیرویی نمی توان شكست را جبران نمود.
*افلاطون