برگرد
بانو
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدررررررررررر جایت خالیست .
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن کلماتی را که بر روی این سینه ی سوخته جاری می کنم
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک اند ...
تو که می دانی من چگونه عاشقت هستم
لمسم کن که نبودنت را لمسم ...
لمس کن که بی کسی ام را میزبانم !
بیا بانو
که در جوهرم ادکلن می ریزم تا درد نوشته هایم غرقم نکند ...
تیمارستان ها اعتبار کافی زهر خنده هایم را ندارد !
بغضم را بفهم بانو
برگرد .
"شاهزاده"
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 13:20 توسط شاهزاده
|