تو مترو زن جوون و خوشگلی رو دیدم که داشت لباس زیر می فروخت


یکی از خانم های مسافر با بی احترامی اون و هل داد و بلند داد زد که :


زنیکه حالا تو این جا تنگی اومدی تو گوش ما داد می زنی


لباس زیر 2 تومن ...


زن جوون جواب نداد !


اما مسافر ول کن نبود ...


یه هو انگار که بغضش بترکه و از این حرفا خسته شده باشه


گفت:"چیه؟ دارم نونمو از راه حلال در میارم


خوبه برم تو خیابون و شوهر تو و بقیه رو از راه به در کنم تا خرجم درآد ...


یه سکوت سنگین تو مترو ... !