سکوت سنگین
تو مترو زن جوون و خوشگلی رو دیدم که داشت لباس زیر می فروخت
یکی از خانم های مسافر با بی احترامی اون و هل داد و بلند داد زد که :
زنیکه حالا تو این جا تنگی اومدی تو گوش ما داد می زنی
لباس زیر 2 تومن ...
زن جوون جواب نداد !
اما مسافر ول کن نبود ...
یه هو انگار که بغضش بترکه و از این حرفا خسته شده باشه
گفت:"چیه؟ دارم نونمو از راه حلال در میارم
خوبه برم تو خیابون و شوهر تو و بقیه رو از راه به در کنم تا خرجم درآد ...
یه سکوت سنگین تو مترو ... !
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:31 توسط شاهزاده
|