دختر برای حل مسئله استاد رفت پای تخته....
لبه چادرش روی زمین کشیده میشد...
پسر یه چشمک به دختر پشت سری انداخت و روشو برگردوند
و با نیشخندی گفت: بچه ها به شریفی بسپریم
لازم نیست امروز کلاس رو جارو بزنه (خنده کلاس)...
دختر خیلی جدی و اروم برگشت
و رو به پسر گفت: *پس کی میخواد تو رو جمع کنه؟!*

+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 10:11 توسط شاهزاده
|